وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،
ادامه توانگران چگونه می اندیشند ۳
چرا که وقتی که خطر می کنید و زندگی خود را در حال نابودی می بینید، برای گریز از مهلکه تمام نیروهای پنهانی خویش را به کار می برید و دست به کاری می زنید که هرگز تصورش را نمی کردید. افرادی که از این اصل آگاه نیستند، در حیرتند که چگونه افراد موفق با عملکردهایشان، پیامدها را به نفع خود تغییر می دهند.
وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،
هیلتون با تصمیم گیریهای آنی و کوچک شمردن موانع احتمالی، تمام راههای خروج را به روی خود می بست و خود را در شرایطی قرار می داد که یا به هدف برسد، یا همه چیز را از دست بدهد. از این رو با نتایج حیرت انگیزی رو به رو می شد. البته او کار خود را با ذهنیتی مثبت آغاز میکرد و ذهن ناهشیارش نیز موفقیت را در مرکز توجه او قرار می داد.
به علاوه، او به حس ششم خود متکی بود و می توانست با ذهن مثبت ناهشیار خود ارتباط برقرار کرده، آن را تحت فرمان خود در آورد.
در نتیجه، یک الهام آنی، همچون آهن ربائی تمام رویدادها و افراد را در جهت منافع او گسیل می کرد، تا برنامه های او موفق شود. به بیانی دیگر، چون هیلتون ذهن ناهشیارش را برای کسب ثروت، دولت و فراوانی نعمت برنامه ریزی کرده بود، ضمیر ناخودآگاهش نیز موجب باروری و شکل گیری برنامه های او می شد و آنها را به واقعیت پیوند می داد.
حتی با اینکه ذهن هشیار، که توانایی محدودی دارد او را به خرید بانک ترغیب کرد، و حتی در این رهگذر از حمایت مالی یکی از دوستان هم برخوردار بود، اما ذهن ناهشیار او، که برای کسب ثروت و تمول برنامه ریزی شده بود، مصلحت ندید که او در این زمینه وارد عمل شود؛ زیرا می دانست که او در رشته هتلداری خواهد درخشید و در نتیجه او را به سوی آن هتل کوچک در سانفرانسیسکو کشاند.
برنامه ای که در ذهن ناهشیارش ذخیره شده بود، حس ششم او را تحریک کرد و مصلحت او را در خرید آن هتل دانست.
وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،همین که ذهن ناهشیار برنامه ریزی شد، می توان به نیروی اندیشه خلاقه خود تکیه کرد. هر چه بیشتر به این درجه از والایی اندیشه نو شوید، شالوده موفقیت را در زندگی مستحکم تر کرده اید و به زودی توان آن را خواهید یافت که نیرومندترین کامپیوتر جهان، یعنی ذهن نام خود را تحت سلطه در آورید و به سرعت و سهولت، تصمیمات قاطع بگیرید.
اگر چه ضرب المثل “عجله کار شیطان است ” در بردارنده حقيقي است؛ اما امروز و فردا کردن به طور مسلم از تصمیمات شتابزده زبان بخش تر است.
اگر چه قهرمانان این کتاب، گهگاه به خاطر تعجیل در تصمیم گیری دچار لغزشهایی شده اند، اما فراموش نکنید که آنان ثروت فراوانی نعمت و تمول خود را مدیون چنین تصمیماتی هستند.
اکنون باید زمان مناسب برای گرفتن تصمیمات قاطع را شناخت. از کجا بدانیم که همه نقاط ضعف و قوت را سنجیده ایم و اطلاعات مورد نیاز را کسب کرده ایم؟
این عبارت را به خاطر بسپرید و برای خود تکرار کنید: ذهن ناهشیار پاسخ درست را، در کوتاه ترین زمان فراهم می کند، از ذهن ناهشیارتان بخواهید که پاسخ صحیح را در اختیارتان بگذارد. ضرب المثلی است معروف که میگوید “آرامش سرچشمه تدبیر است”، بدون تردید در این ضرب المثل حکمتی نهفته است.وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،
تماس با ذهن ناهشیار در آرامش شبها امکان پذیر است؛ از این رو تمام حقایقی را که در باره مشکلات خود می دانید، شبها بر روی کاغذی بنویسید، به جنبه های مثبت و منفی آن بیندیشید. ممکن است این تکنیک بدیهی و پیش پا افتاده به نظر برسد؛ اما برای از میان بردن شک و تردید مفید است.
وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،
اگر به هنگام مقایسه محاسن و معایب، تعادلی را مشاهده نکنید، تصمیم گیری برایتان آسان خواهد بود؛ چرا که بسیاری از راه حلها خود به خود منتفی می شوند. اما اگر بین نکات مثبت و منفی توازنی برقرار باشد، ناگزیرید که قضاوت را به ذهن ناهشیار خود واگذارید تا پاسخ را به وسیله حس ششم در اختیارتان گذارد.
بیایید این موضوع را بیشتر بشکافیم. مفهوم توازن کامل نقاط قوت وضعف این است که طرحها و برنامه های شما با گذشت زمان مبهم تر و ارخص تر خواهند شد و در نتیجه خود را بر سر یک دوراهی خواهیدیافت.
تردیدی که ذهنتان را مشغول کند به طور مسلم زنگ خطری را به صدا در خواهد آورد؛ زیرا تردید و دودلی نخست از اشتیاق و باور خواهد کاست و چون بیش از نیمی از راه این باور را نپیموده اید، طبعا نتیجه کاملی نیز نخواهید گرفت.
اگر چه در فصلی از کتاب، تاثیر ایمان و اشتیاق را شناختید، اما بد نیست بار دیگر یادآور شویم که تنها زمانی به خواسته خود دست خواهید یافت، که در تب و التهاب آن بسوزید و باور داشته باشید که آنرا تصاحب خواهید کرد، اگر چنین احساسی ندارید، همان بهتر که هدف خود را به بوته فراموشی بسپرید.
تردید و دودلی به هنگام تصمیم گیری، چه بسا نشانه نادرستی و بی اساس بودن اصل طرح باشد. در چنین شرایطی نیز سرعت در تصمیم گیری به شما حکم می کند که بدون وقفه نه بگوئید و وقت و انرژی خود را بیش از این تلف نکنید.
وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،
جواب منفی لزوما برخاسته از ذهنیت منفی نیست؛ چرا که خورشید هم، همه نقاط را یکسان روشن نمی کند. اگر چنین نبود، هر کس، در هر شرایطی می توانست ثروتمند و متمول شود. اما اگر به طور غیر ارادی، به هر پیشنهادی پاسخ منفی بدهید و از ترس اشتباه، هیچ مسئولیتی را به عهده نگیرید، باید بپذیرید که ذهن شما دارای برنامه ریزی ضعیفی است. درتصمیمات سریع و قاطع، برتری دیگری نیز دارند. از آنجا که فرصتهای طلایی، زودگذر و کم دوامند، با تصمیم گیری سریع است که می توان به اصطلاح تا تنور گرم است نان را چسباند.
البته اگر فرصتی از دست برود، فرصت دیگری به دست می آید، اما اگر هر بار دچار تردید شوید، تک تک فرصتها را از دست خواهید داد. به خاطر داشته باشید که ما تنها شرکت کننده این مسابقه نیستید. به بیانی دیگر، اگر فرصت
خوب و مطلوبی در این مسابقه به دست آید، دیگران هم با شتاب خود را برای رقابت آماده می کنند. طبیعی است که با ظهور هر فرصتی، نمی توان بی درنگ همه جوانب آن را دید و سنجيد، و تا بیایید به طور کامل از کم و کیف آن آگاه شوید و بر آن احاطه کامل پیدا کنید، دیگران فرصتها را از چنگتان ربوده اند.
وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،
کسانی که به جای اتکا بر حس شهودی، یعنی درونی ترین خرد نهفته در ذهن ناهشیار، ترجیح می دهند هر چیزی را به زیر ذره بین تجزیه و تحليل ببرند، اغلب با چنین نتایجی رو به رو می شوند. آنان وقتی در بحر تجزیه و تحلیل غوطه ورند، فراموش می کنند که اوضاع و شرایط، همواره در حال تغییر است. به همین دلیل، وقتی همه چیز را سبک و سنگین کردند و تصمیم به انجام کاری گرفتند، تغییر شرایط فرصت را از دستشان گرفته است. از این رو تصمیماتی که با آن همه استدلال و تعقل اتخاذ شده، جملگی نقش بر آب می شود. لی لاکوکا که شرکت کرایسلر را از ورشکستگی نجات داد، در خاطرات خود، پیرامون تغییر مداوم شرایط به نکته جالبی اشاره می کند.چیزی در دنیا بی حرکت باقی نمی ماند. وقتی من به شکار مرغابی می روم، باید حرکت یا تغییر مداوم را به عنوان اصلی در زندگی بپذیرم، برای شکار مرغابی باید آن را نشانه گرفت؛ اما نباید فراموش کرد که مرغابی لحظه ای آرام نمی گیرد و در نتیجه پیوسته باید جهت اسلحه را تغییر داد. به همین ترتیب، هیئت مدیره ای که با یک تصمیم مهم و اساسی روبه روست. اگر در تصمیم گیری دچار وسواس شود، تا بیاید غل و زنجیر را از دست و پای اندیشه خود بگشاید، گذشت زمان، نقشه ها وطرحهایش را از درجه اعتبار ساقط کرده است.
افرادی که در تصمیم گیری این دست و آن دست می کنند و می کوشند تا برای توجية اعمال خود دلایل بیشتری را گرد آورند، مانند همان شکارچی ناشی و خام دست فرصتها را از دست می دهند. براساس یک
ضرب المثل قدیمی موفقیت، جسارت می طلبد.
فرصتی برای ارزیابی نهایی
اکنون که اهمیت سرعت و قاطعیت در تصمیم گیری را دریافتید، بد نیست که به این نکته هم اشاره کنیم که بیشتر مردان موفق، اگر چه بی باک وجسورند، اما خود را عادت داده اند که قبل از هر جهشی، به سرعت همه چیز را بررسی کنند. این کار ممکن است چند ثانیه، چند دقیقه و حتی یکساعت به درازا کشد. شما نیز می توانید قبل از گرفتن تصمیم، چند دقیقه ای به خود فرصت دهید تا جزء جزء موارد را به سرعت بررسی کنید و توجیه منطقی اجرای آن را بیابید و آنگاه دلایل خود را بر روی کاغذی یادداشت کنید.
همان طور که ظهور فیلم به داروی ظهور نیاز دارد، بدون یک جمع بندی، اجرای یک هدف نیز قوام و انسجامی ندارد. قدم بعدی آن است که مدت معینی را به اتخاذ تصمیم اختصاص دهید. مثلا با خود عهد کنید که تا ساعت سه بعداز ظهر، باید تصمیم خود را گرفته باشید. بهتر است قبل از استراحت شبانه و پیش از سنگین شدن پلکها، تمام حقایق را مرور کنید. به این ترتیب، ضمیر ناهشیار، در تمام طول شب فرصت می یابد تا زواید افکار شما را بزداید و ذهنتان را قالب گیری کند و راه حلها را بیابد تا صبح که از خواب بر می خیزید، بهترین راه حل را به شما ارائه کند.
وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،در انتظار وقت دلخواه
وقت دلخواه وجود ندارد و تنها ساخته و پرداخته ذهن افرادی است که آن را باور کرده اند. بسیاری از افراد در انتظار فرارسیدن چنین زمانی فرصتهای ارزشمندی را از دست می دهند. وقت مناسب بهانه ای محض است، بهانه افرادی که خود را جدی، منطقی و صاحب اندیشه تلقی می کنند. وقت دلخواه همین لحظه است. اگر می خواهید به هدف خود برسید و موفق شوید، باید از همین لحظه آغاز کنید. فردا همیشه دیر
وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،پایداری در تصمیم
یکی از خصوصیات بارز توانگران آن است که در هر حال در تصمیمات خود ثابت قدمند. به بیانی دیگر، آرا و عقاید دیگران، اوضاع و احوال، موانع یا شکستهای گذشته و مشکلات زودگذر، کوچکترین خللی در تصمیم استوارشان پدید نمی آورد. حتی اگر کورکورانه هم به نخستین تصمیم خود وفادار باشید بی تردید آن را به نتیجه خواهید رساند. در عین حال، اگر تصمیم نهایی شما از ژرفای ضمیرتان نشأت گیرد و از عقل و منطق پیروی کند، دقيق آرزوهایتان را برآورده خواهد کرد. افراد دهن بینی که تحت تأثیر توصیه های ریز و درشت اطرافیانشان نقطه نظرهای خود را تغییر می دهند، هرگز راه به جایی نمی برند.
تردید و دودلی نشانه رکود ذهنی است. قبلا گفتیم که تجربه های ما از افکار و عقاید ما نشأت می گیرد. با این منطق، شک و دودلی کوتاه ترین راه رسیدن به ناکامی است. در نتیجه، موفقیت متکی به این دو عامل مهم و ضروری است.
سرعت در تصمیم گیری و وفاداری به آن.و بی درنگ عمل کردن.
میزان وفاداری به تصمیمات
پایداری در تصمیمات، اصل مهم و ضروری در موفقیت است؛ در عين حال این اصل دارای استثنائاتی نیز هست. اگر کورکورانه در تصمیم خود ثابت قدم باشیم، و به اصطلاح بگوییم هر چه پیش آید خوش آید، قبول کرده ایم که اشتباه نمی کنیم. در صورتی که چنین نیست. همه مردم، حتی طلایه داران زیرک و هوشمند تجارت جهان، در تصمیم گیریهای خود مرتکب اشتباه می شوند. بنابراین نباید بیش از حد لزوم در تصمیم گیریها خشک و جدی باشیم. باید بیاموزیم که چگونه خود را با شرایط سازگار کنیم. یکی از رموز موفقیت، ایجاد توازن بین پایداری در تصمیم و انعطاف پذیری نسبت به آن است. اگر به هر قیمتی بخواهید در تصمیم نخستین خود پافشاری نشان دهید، چه بسا ریشه کامیابی خود را از بیخ برکنید. در عین حال، شکست بسیاری از مردم ناشی از آن است که خیلی زود میدان را خالی می کنند.
مهندسی جوان به نام آقای هد، به منظور یافتن روش موفقیت آمیزی برای ساخت اسکی فلزی مجبور شد در طول سه سال چهل و سه آزمایش پراکنده انجام دهد. اگر او پس از دومین آزمایش، در تصمیم خود سست می شد و از پیگیری آن باز می ماند، کسان دیگر اسکی فلزی را اختراع می کردند و سود آن را می بردند.
اگر به اطراف خود بنگرید، کسان زیادی را خواهید دید که به آسانی تعهد خود را از یاد می برند. شما از کدام دسته اید؟ آیا تاکنون، پیش آمده است که پس از یکی دو شکست موقت، دست از رفتن به سوی هدف خود شسته باشید؟ آیا برایتان پیش آمده است که پس از دو بار ناکامی پی در پی، بدون دلسردی هدف خود را دنبال کرده، در راه رسیدن به آن پافشاری کنید؟ آنچه مردم را وامی دارد که خیلی زود میدان عمل را ترک کنند غرور و عدم اعتماد به نفس است. تاسف انگیز تر آن است که چنین افرادی برای تسلای خویش به بهانه های متفاوتی متوسل می شوند و ابراز می دارند که به هیچ ترتیبی نمی توانستند به هدف خود برسند. البته منظور این نیست که یک برنامه ذهنی مثبت لزوما انسان را به سوی موفقیت سوق می دهد؛ چرا که زندگی مردان بزرگ این را نیز ثابت می کند که در پس هر موفقیتی، شکستهای خرد وکلان فراوانی نیز نهفته است. تنها تفاوت یک برنامه ریزی مثبت با برنامه ریزی منفی آن است که صاحبان ذهنیت مثبت با نخستین اشتباهات و رسیدن به نخستین موانع دلسرد نمی شوند و راه را ادامه می دهندى می کوشند تا بار دیگر موفق شوند.
زندگی مردان موفق دنیا، پدیده نسبتا اسرارآمیزی را مطرح می کند. به نظر می رسد که انسانها در مقاطع مختلف با آزمایشهایی اسرار آمیز روی رو می شوند. فردی که با ایمان و عقید؛ استوار، بر موانع غلبه کند، زندگی در برابر توانائیهای او سر تعظیم فرود می آورد و او را شایسته ثروت و دولت و تمول می شناسد. خاطرات هوندا این نظریه را تایید می کند.وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،
آزمایشگاه پژوهشگران، بهترین نمونه برای مقابله با شکستهاست. در حقیقت، آزمایشهای محققان در نود و نه درصد مواقع، بی نتیجه می ماند. من خود هزاران بار در پی به دست آوردن یک فرمول و راه حل علمی شتافته ام؛ اما اسباب شکار و طعمه را به کلی از دست داده و دست خالی برگشته ام، با وجود این هرگز از رو به رو شدن با چنین نتایجی متاسف نبوده ام.
ناپلئون هیل هم در یکی از کتابهایش این باور را تایید می کند، او می گوید که موفقیت، اغلب در پی یک شکست بزرگ از راه می رسد. گویی می خواهد به فرد بی باکی که توانایی غلبه بر موانع را دارد، پاداش دهد. عزم راسخ که به ندرت در مردم یافت می شود، اغلب پاداش گرانبهایی را به دنبال دارد. در عین حال، این صفت پسندیده وسترگ نباید با یک دندگی کورکورانه اشتباه شود.
نویسندگان کتاب در جستجوی بهترین ها”(۱) با انجام آزمایشی به ما می آموزند که چگونه بین پشتکار و مداومت با یکدنگی و سماجت تفاوت قائل شویم و چگونه خود را با اوضاع و شرایط سازگار کنیم دانستن تفاوت پشتکار با یکدنگی و سازگاری با اوضاع، از رموز موفقیت صد شرکت بزرگ جهانی است که در این کتاب مورد تجزیه و تحليل قرار گرفته اند.
وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،
اگر در یک بطری تعدادی زنبور و به همان تعداد مگس جا بدهید و در بطری را بسته، آن را کنار پنجره طوری بخوابانید که انتهای بطری به سمت شیشه پنجره باشد، مشاهده خواهید کرد که زنبورها با سماجت خود را آن قدر به دیواره انتهایی بطری که رو به نور قرار دارد می گویند که سرانجام از گرسنگی می میرند. اما مگسها در کمتر از دو دقیقه در دهانه بطری، درست در نقطه مقابل تابش نور، جمع می شوند. عشق زنبورها به نور و هوش و ذکاوت آنها، به شکستشان مینجامد. آنها ظاهرا روزنه امید زندان را جایی می دانند که نور بیشتری از سایر نقاط دارد و بر همین اساس رفتار می کنند. آنها بیش از حد منطقی رفتار میکنند و سماجت به خرج می دهند. آنها در شیشه به رمز و رازی غیر طبیعی برمی خورند که نمونه آن را پیش از آن در طبیعت ندیده اند. در این میان هر چه هوش و ذکاوت بیشتری به خرج دهند عبور از شیشه غیرممکن تر و مشکل تر به نظرشان می رسد. اما مگسها که از خرد و منطق رهایند، بدون توجه به نور و روشنایی، وحشیانه به هر طرف بطری پر و بال می زنند و عاقبت در مدت کوتاهی در نزدیکی سوراخ در بطری اجتماع میکنند تاکسی از روی خیرخواهی در بطری را باز کند و آنها را نجات دهد.
در دنیای تجارت نیز ثابت شده است که یکی از رموز موفقیت، سرعت در انعطاف پذیری است و روش آزمون و خطا و واقع بینی به مراتب کارسازتر از آرمانگرایی و تعصب است. حال این سئوال پیش می اید که چگونه می توان تشخیص داد که باید از استقامت زنبورها پیروی کرد یا برای کسب موفقیت و آزادی مسیر دیگری را برگزید. به نظرمی رسد که بهترین و شاید هم تنها راه، اتکا به ضمیر ناهشیاری است که برنامه ریزی درستی دارد. این چراغ راه نهفته در باطن، شما را راهنمایی می کند که چه وقت استقامت کنید، چه زمانی به بررسی موضع خود بپردازید، چه وقت در صورت برخورد با حقایقی تازه یا با شنیدن اندرزهای یک آشنا برنامه خود را تغییر دهید.
به هر حال، برای کسب موفقیتهای بزرگ باید انعطاف پذیر بود. گرفتن یک تصمیم آنی، یا تغییر یک تصمیم، هر دو می توانند به بهره مند شدن شما بینجامند. شیوه ارتکاب اشتباهات به طور معمول یکسان است. بهترین شیوه برخورد با خطاها، همان است که همه قهرمانان این کتاب از آن بهره برده اند. آنان از ارتکاب اشتباه بیزار بوده اند و از این رو پیش از انجام هر کاری احتمال شکست را به ذهن راه نداده اند؛ چرا که چنین تصوری از پیش بذر سستی و سلطه پذیری را در ذهن انسان می افشاند و او را مستعد اشتباه می کند. در حقیقت، فقط پس از ارتکاب اشتباه است که باید آن را پذیرفت. مردان موفق چنین شیوه ای را به کار می بندند.
وقتی پلهای پشت سر خود را می شکنید، رسیدن به هدفها را تضمینمی کنید،
بار دیگر ضرورت عمل را خاطر نشان می کنیم. با این تصور که ابدأ در راه رسیدن به هدف اشتباه نخواهید کرد، وارد عمل شوید. مردان موفق از قانون آمار و احتمالات (۱) پیروی می کنند. آنان هر بار که به نتیجه دلخواه نرسند، تجربه ای میاندوزند و در شیوه کار خود تجدید نظر می کنند تا سرانجام به موفقیت نهایی دست یابند. البته وضعیت ایده آل آن است که تلاش بی ثمر کمتری در آن بشود. به هر حال وقتی موفقیت نهایی از راه برسد، تمام شکستهای موقت جبران می شود. اینجاست که یافتن شغل دلخواه، یا تاسیس یک شرکت، یا تولید یک فرآورده جدید فرقی با هم ندارند. به بیان دیگر، اگر پنج در، با خشونت به روی شما بسته می خواهید برسید. شود، چه بسا در ششم با آهنگی دلنشین گشوده شود و به آنچه می خواهید برسید
پایان …..
کتاب توانگران چگونه می اندیشند
چارلزآلبرت پویسانت
در ادامه بخوانید